سلسله ملوک الطوایفی آل اینجو، یکی از سلسلههای کمتر شناخته شده ایران هستند که در دوران ملوک الطوایفی بعد از حمله مغول در شیراز و کرمان به قدرت رسیدند.
وجه تسمیه
اینجو در زبان مغولی به معنای املاک است که در زمان سلطه مغول بر ایران، مدتی در زبان فارسی کاربرد پیدا کرده بود و سبب آن، تصاحب بسیاری از زمینها و اراضی ایرانی به دست مغولان خونریز و اشغالگر بود.
اما نخستین کسی که لقب اینجو را دریافت کرد، شخصی به نام شرف الدین محمود بود که از طرف الجایتو سلطان ایلخانی ایران، به اداره املاک خان مغول در شیراز، کرمان، کیش و بحرین منصوب شد و منصب وزارت نیز دریافت کرد.
اصل و نسب آل اینجو
شرف الدین محمود، نسب خود را به خواجه عبدالله انصاری صوفی و شاعر بزرگ فارسی زبان اهل هرات و به طریق اولی به جد او ابو ایوب انصاری، از صحابه پیامبر گرامی اسلام (ص) میرسانید، اما با وجود انتساب به پارسیان و یا اعراب، گویا خود وی و خاندانش به زبان ترکی سخن میگفتند و ترک شناخته میشدند. البته مورخان اولا در صحت این انتساب تردید دارند. همچنین در مورد ترک یا ترک زبان بودن ایشان نیز قول واحدی وجود ندارد.
روایت دیگری هم هست که طبق آن، شرفالدین محمود از نسل شیخ ابوالحسن خرقانی صوفی نامدار شاهرودی میباشد، که خواجه عبدالله انصاری شاگرد او بوده است.
با توجه به گفتههای گوناگون و متناقض درباره نسب آل اینجو، نمیتوان درباره اصلیت آنان به نتیجه قطعی رسید و خاستگاه قومی آنان نیز همچنان نامعلوم باقی میماند.
آل اینجو در راه تاج و تخت
به هر روی، شرف الدین محمود یا شرف الدین محمودشاه کنونی، به سبب اداره املاک خاصه خوانین مغول به لقب اینجو معروف شد و پس از او فرزندانش به آل اینجو شهرت یافتند.
شرفالدین محمودشاه حاکمی مردمدار بود و به آبادانی شیراز اهمیت زیادی میداد و برج و باروی محکمی دور شیراز کشید و همچنین کاروانسرای مجللی در این شهر افتتاح نمود.
وی که از راه اداره املاک خالصه، ثروت زیادی به دست آورد به طوری که از طرف حکومت ایلخانی که آخرین نفسهایش را میکشید، یک تهدید تلقی شد. ابوسعید در سال ۷۳۴ ه.ق وی را از اداره املاک خالصه و نیز حکومت شیراز برکنار کرد و چون شرف الدین محمودشاه سرپیچی کرد، سلطان ابوسعید فرمان به قتل وی داد.
حبس و قتل سردودمان آل اینجو
اما یکی از سردمداران حکومت ایلخانی که از اقوام شرف الدین بود، به نام غیاث الدین محمد رشیدی، وساطت کرد. به دلیل همین وساطت، ابوسعید به زندانی کردن شرف الدین محمود در یک قلعه نظامی در اصفهان رضایت داد. پسرش مسعود را نیز به روم (آناتولی پیشاعثمانی) تبعید کرد.
دوران حبس شرف الدین محمود چندی به طول نینجامید. او پس از آزادی، برخی از موقعیت سابقش را به دست آورد. هرچند آرباخان پسر ابوسعید که پس از مرگ پدرش به عنوان جانشین قدرت محدودی به دست آورده بود، شرف الدین را در سال ۷۳۶ ه.ق به قتل رساند.
اما آرباخان به هیچ عنوان قدرت و فرمانروایی اجدادش را نتوانست به دست بیاورد. سلسله ایلخانان مغول عملا با مرگ ابوسعید بهادرخان به پایان رسیده بود. در این زمان قدرت در دست فرمانروایان محلی بود و هر کدام تنها از اسم و اعتبار شاهزادگان مغول استفاده کرده و به رسم خود حکومت میکردند.
در این دوران دیگر هیچ ایرانیای برای یک شاهزاده مغول که یادگار جنایات اجدادش در این سرزمین بود، اهمیتی قائل نبود، به خصوص اگر دست خودش به خون ایرانیان نیز آغشته بوده باشد.
دقیقا به همین دلیل بود که آرباخان هم بزودی به سزای عمل قتل شرف الدین محمودشاه اینجو رسید و توسط فرزندان شرفالدین محمودشاه که حالا آل اینجو بودند، به خونخواهی پدرشان کشته شد.
حکومت فرزندان شرفالدین محمودشاه
پس از قتل شرف الدین محمودشاه، فرزندان او هر کدام به امارت بخشهایی از جنوب ایران تا رود سند در پاکستان امروز رسیدند.
امیر غیاثالدین کیخسرو مدتی در فارس حکومت کرد.
جلالالدین مسعودشاه فرزند ارشد شرفالدین محمودشاه بیشتر فارس را متصرف ش.
ابو اسحاق جمالالدین یا ابو اسحاق شاه با امیر مبارزالدین مظفری در یزد به نبرد پرداخت.
او آخرین و مشهورترین آنان بر فارس و اصفهان حکومت کرد.
آل اینجو و فرهنگ و هنر
آل اینجو حاکمانی مردمدوست و فرهنگپرور بودند و به خصوص به شعرا اهمیت زیادی میدادند.
از قضا، یکی از شاعرانی که دوران آل اینجو در شیراز را درک کرد، بزرگترین و شهیرترین شاعر غزلسرای ایرانی اهل شیراز و با آوازه بینالمللی است، که کسی نیست جز خواجه شمسالدین محمد شیرازی یا همان حافظ معروف.
وی ابو اسحاق شاه را بسیار دوست میداشت و دولت او را دولت یار مینامید. در مدح او این غزل مشهور خود با مطلع زیر را سروده است:
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
حافظ در جایی در همین غزل چنین سروده:
باورم نیست ز بد عهدی ایام هنوز
قصه پر غصه که در دولت یار آخر شد
زوال آل اینجو
نگرانی حافظ در این بیت کاملا درست و به جا بود، زیرا، حکومت آل اینجو یک دولت مستعجل بود و حتی به ربع قرن هم نرسید.
آنان با دولت کوچک همسایه خود یعنی ملوک شبانکاره به سرنوشت مشترکی دچار شدند و جملگی توسط آل مظفر سرنگون شدند.
در این نوشتار درباره سلسله ملوک الطوایفی آل اینجو مطالبی بیان شد. با سپاس از نگاه پرمهر شما.
این مقاله برای من مفید بود
1+ 0 نفر این مقاله را پسندیده