ملوک شبانکاره چه کسانی بودند و کجا حکومت میکردند؟ در این مقاله آموزشی قصد داریم درباره ملوک شبانکاره یا شبانکارگان در تاریخ ایران صحبت کنیم. با ما همراه باشید.
مقدمه
شاید شما جزو آن دسته از ایرانیانی باشید که فیلمهای کرهای درباره سلسلههای مختلف پادشاهی کره را دیده باشید، و شاید یکی از جذابیتهای این سریالها این بوده که پادشاهیهای بسیاری در کره وجود داشتهاند، که با وجودی که همه کرهای بودند، اما برای دستیابی به سراسر کره با هم نبرد میکردند.
شاید درباره دوران سه امپراتوری کره شنیده، خوانده یا در فیلمهای کرهای دیده باشید که سه کشور قدرتمند و مهم گوگوریو، باکجه و سیلا در کنار هم بر کره حکومت میکردند، گاهی میجنگیدند و گاهی صلح میکردند.
شاید علاوه بر سریالهای امپراتور دریا و جومونگ، سریال سرزمین آهن را هم دیده باشید که در آن یک آهنگر به نام سورو از قبیله گایا، دست به تشکیل حکومت گایا میزند و حکومت او در کنار باکجه و سیلا تا مدتی به حیات خود ادامه میدهد.
اما شگفتانگیز این است که احتمالا از وجود وقایع مشابه و چه بسا جذابتر و ناشناختهتر در تاریخ کشور خودتان بیخبر باشید.
امروز میخواهیم به سراغ یکی از سلسلههای تاریخ ایران برویم که شاید حتی اسمش را هم نشنیده باشید، ولی قطعا میتواند موضوع خوبی برای ساخت یک سریال تاریخی ایرانی جذاب باشد که بد نیست مسئولین فرهنگی کشور به آن بپردازند.
اسم این سلسله، ملوک شبانکاره است. در حالت جمع، شبانکارگان نیز نامیده میشوند.
ریشه شبانکارگان از کجا بود؟
ملوک شبانکاره چه کسانی بودند؟ میرویم سراغ ریشه آنها. ریشه این سلسله به شهرستان استهبان در استان فارس برمیگردد که حتما اسم این شهر را به خاطر انجیرهای صادراتی معروف آن شنیدهاید، ولی از این که چه نقشی این شهرستان در تاریخ ایران ایفا نموده شاید کاملا بیخبر باشید.
ایران در برخی از زمانها، همانند آن چه در فیلمهای کرهای دیدهاید، کشور یکپارچهای نبوده و در بخشهای مختلف حکومتی مستقل یا نیمه مستقل وجود داشته است. گاهی این حکومتها با هم در جنگ و ستیز بودهاند.
در برخی تاریخها، این حکومتهای محلی فراگیر میشدند و سراسر ایران را در بر میگرفتند، اما در برخی موارد نیز تنها در بخشهای کوچکی حاکم بودند و زیر سایه حکومتهای مرکزی قدرتمند قرار میگرفتند.
یکی از این دورانها، دوران حکومتهای متقارن است که با اعلام استقلال طاهریان از خلفای عباسی در خراسان آغاز شد و در آن زمان، سلسلههای تاجیک (فارس شرقی) در شرق ایران و سلسلههای دیلمی در نیمه غربی ایران شکل گرفتند.
دو دوره دیگر با چنین حال و هوایی در تاریخ ایران وجود دارد که به آن، دورانهای ملوک الطوایفی گفته میشود.
ملوک شبانکاره یکی از این سلسلهها بودهاند در میانه سالهای ۴۴۸ تا ۷۵۶ هجری قمری بر بخشهایی از ایران حکومت کردهاند.
این بخشها عبارتند از: فارس، مناطقی از کرمان و بخشهایی از سواحل شمالی خلیج فارس.
نژاد و نسب ملوک شبانکاره
نژاد آنها را برخی پارس و برخی کردهای استان فارس دانستهاند.
برخی منابع، مانند مجمع الانساب ملوک شبانکاره، نسب آنان را به اردشیر بابکان ساسانی میرسانند، که در زمان حمله اعراب به ایران در بیابانها آواره شده و به شبانی پرداختند. به همین دلیل به شبانکاره معروف شدند.
اصل شبانکارگان از ناحیهای به نام گشن آباد یا گشناباد (جوشن آباد) بود که در حال حاضر در منطقهای به نام رونیز قرار دارد و از توابع شهر استهبان در استان فارس میباشد.
ایشان پس از افول دیلمیان و پادشاه ایشان ابوکالیجار، در فارس و نواحی جنوبی ایران، شبانکارهها در دارابگرد تشکیل حکومت دادند.
سردودمان ملوک شبانکاره و تیرههای آنان
برای آن که بدانیم ملوک شبانکاره چه کسانی بودند، باید اطلاعاتی از سردودمان آن و نیز تیرههای مختلفشان بدانیم. نام سردودمان شبانکارگان فضلویه میباشد، که نام کامل ایشان نظامالدین فضلالله فضلویه حسنویه فارسی بوده است.
طایفه شبانکاره تیرههای گوناگونی داشتهاند، مانند اسماعیلیان، رامانیان، کرزوبیان، مسعودیان و شکانیان.
بعدها گروه دیگری از نوادگان فضلویه، سلسله اتابکان لر بزرگ را در لرستان تشکیل دادند.
علاوه بر دارابگرد، شهرهای مهم دیگر قلمرو شبانکارگان عبارتند از: رونیز، لار، فُرگ، تارُم، نیریز، کُرم، و ایج.
وضعیت ایران در زمان ملوک شبانکاره
زمانی که شبانکارهها در جنوب ایران به فرمانروایی رسیدند، ایران در وضعیت خاصی به سر میبرد.
اول این که، جنبشهای استقلال طلبی ایرانیان علیه اعراب اموی و عباسی که منجر به تشکیل حکومتهای متقارن شده بود، دیگر به اتمام رسیده بود. (یعنی طاهریان، سامانیان، صفاریان و سلسلههای دیلمی مانند آل زیار و آل بویه)
دوم این که با نفوذ ترکان که به تدریج از شرق آغاز شده بود، آنان ابتدا به صورت غلامان نظامی و درباری وارد دستگاه سامانیان شدند و سپس بیشتر نواحی شرقی ایران را فتح کردند و سلسله غزنوی را بنیاد نهادند. سلطان محمود غزنوی آخرین امیر آل بویه به نام مجدالدوله دیلمی را شکست داد و از همان زمان، فصلی نوین در تاریخ ایران آغاز شد که به نام دوره اقتدار ایلی یا پادشاهیهای ترکی – فارسی معروف است.
در این دوره سلسلههایی بر ایران حکومت میکردند که خاندانهای شاهی و امیران نظامی از اقوام مختلف ترک بودند، اما دستگاه اداری و دیوانسالاری این حکومتها دست فارسها بود.
دوران اقتدار ایلی
تعدادی از مورخان و پژوهشگران، دوره اقتدار ایلی ایران را بسیار طولانی میدانند و پایان آن را سقوط قاجاریه در سال ۱۳۰۴ شمسی و به قدرت رسیدن پهلوی اول در تهران میدانند.
حال دورههای تاریخی ایران هر اسمی داشته باشد و هر چه قدر که طول کشیده باشد، مهم وقایع جذابی است که در آنها رخ داده.
شبانکارهها، در چنین محیطی به قدرت رسیدند و در زمان سلجوقیان هم میزیستند. آنان در زمانی به اوج قدرت رسیدند که اوج قدرت ترکان سلجوقی هم در ایران بود و شبانکارگان وصلهای ناهماهنگ با حکومت ترکان سلجوقی به شمار میرفتند. آنها جنگهای طولانی مدتی با سلاجقه داشتند.
اگر چه هیچگاه سلاجقه نتوانستند قلمرو شبانکاره را به صورت کامل فتح کنند، (اگرچه موفق به فتح بخشهایی از فارس شدند) اما این جنگها خرابیها و ناامنیهای فراوانی در جنوب ایران به بار آورد.
پس از سقوط سلجوقیان، اتابکان که دنباله رو سلجوقیان بودند، بر بخشهایی از فارس مسلط شدند و برای شبانکارگان مزاحمتها و محدودیتهای فراوانی ایجاد کردند. از این رو نظام الدین حسن پادشاه وقت شبانکاره از فکر حمله به بخشهای استان فارس که تحت سلطه اتابکان در آمده بود، منصرف شده و به زادگاه اصلی شبانکاره یعنی گشن آباد برگشت و به تقویت استحکامات و زیرساختهای منطقه پرداخت، تا در آینده راه برای بازماندگانش برای توسعه قلمرو مهیا شود. او قلعه دارالامان را در ایج ساخت. قلعههای دیگری هم تحت اختیار شبانکارگان بود، از جمله قلعه اصطهبانات (یا همان استهبان).
پس ما قلعه بازی را در تاریخ ایران هم داشتهایم! لازم نیست برای خواندن داستانهای جذاب تاریخی که در قلعهها میگذرند، به کره، چین، انگلستان یا اسپانیا بروید، در همین ایران خودمان از این داستانهای جذاب تاریخی کم اتفاق نیفتاده.
فتح نیریز و قتل عام عمیدان
یکی از نوادگان نظام الدین حسن، به نان حسن بن هزارسب، نیریز را فتح کرد.
فتح نیریز به دست حسن بن هزارسب نیز داستان جالب خودش را دارد. حسن بن هزارسب، املاکی را در نیریز خرید و با کدخدایان و روسای این شهر از در دوستی درآمد و لو به صورت ظاهرسازی شده.
در آن زمان نیریز در دست طایفه عمیدان بود. آنان کسانی بودند که به سرکردگی احمد بن زید با همکاری خلفای عباسی، در سال ۴۶۵ هجری دیلمیان را شکست داده و از حکومت نیریز برانداختند.
گفتیم که حسن بن هزارسب پس از خرید املاک در نیریز، به بهانه سرکشی به املاک خود و اکرام بزرگان به نیریز رفت، آنگاه به بهانه شکار عمیدان را به دره پلنگان دعوت کرد و سپس لشکریان کمین کردهاش ایشان را غافلگیر کرده و به قتل رساندند.
بعد از بازگشت، نیریزیان از حسن بن هزارسب استقبال کرده و نیریز رسما به قلمرو شبانکارگان پیوست، ولی قلعه نیریز که در دستان فرماندهی به نام امیرحسین شول بود، تسلیم شبانکارگان نشد.
سرانجام در قرن ششم هجری، و در زمان قطب الدین مبارز پسر حسن بن هزارسب، یکی از ساکنان نیریز به نام جعفر، امیرحسین شول را شکست داد و قلعه نیریز را هم به قلمرو شبانکاره تقدیم نمود.
نیریز برای شبانکارگان اهمیتی استراتژیک داشت، چرا که حاکمیت آنان را بر شهرهای غربی کرمان مانند سیرجان دوباره برقرار ساخت.
زوال شبانکارگان
در اوایل قرن هفتم هجری، میان شبانکارگان و اتابکان فارس جنگ در گرفت، شبانکارگان به فسا حمله و آنجا را ویران کردند و در مقابل، در اقدامی تلافی جویانه، اتابکان به نیریز حمله بردند و این شهر را به ویرانه تبدیل کردند. اما نیریزیان بر خلاف مردم فسا که قتل عام شدند، از شهر فرار کردند و دست اتابکان به آنان نرسید.
ملوک شبانکاره در اثر تخریب نیریز به شدت ضعیف شدند و سرانجام به دست مغولها درهم شکستند. طوایف جرمانیان و اوغانیان آنان را بشدت محدود کردند.
شبانکارگان مدتی به شکلی ضعیف به حیات سیاسی خود ادامه دادند تا این که همانند همسایهشان آل اینجو، توسط سلسله آل مظفر سرنگون شدند.
ملوک شبانکاره چه کسانی بودند؟ کجا حکومت میکردند؟ در این مقاله به پاسخ این پرسشها پرداختیم. با تشکر از مطالعه شما.
این مقاله برای من مفید بود
1+ 4 نفر این مقاله را پسندیده