پنج ویژگی اصلی یک برنامه ریزی موفق؛ در این مقاله آموزشی ما با هم این ویژگیهای مهم را بررسی میکنیم.
همهی ما اهدافی داریم که خواستار رسیدن به آنها هستیم و در نهایت نتیجهای که میخواهیم از برنامهریزی مان بگیریم رسیدن به همین اهداف است. تا به الان در مقالات گذشته در مورد نحوه برنامهریزی نکات زیادی را مطرح کردهایم و همانطور که میدانید سعی ما بر این است که در هر مقاله به نکاتی که در رسیدن به اهدافمان به ما کمک میکنند بپردازیم. در این مقاله هم قصد داریم همین کار را ادامه دهیم و پنج تا مهمترین نکات برنامهریزی را با هم یاد بگیریم و آن را اجرا کنیم.
با انجام کارهایی که در ادامه مطرح میشود میتوانید در جهت رسیدن به یک برنامهریزی موفق حرکت کنید و شانس رسیدن به اهدافتان را بالا ببرید.
چکار باید بکنیم؟
نمیخواهد کار پیچیدهای انجام دهید فقط کافیست مراحلی که در ادامه توضیح میدهم را قدم به قدم اجرا کنید.
قدم اول، شناسایی وضعیت الانمان
اولین قدمی که باید بردارید شناسایی وضعیتی است که الان داریم؛ خیلی از ما به اشتباه برنامهریزی میکنیم بدون اینکه این مرحله را انجام دهیم، در حالی که شاید بتوان گفت مهمترین قسمت برنامهریزی هم همین موضوع است و باید توجه ویژهای به آن داشته باشیم؛ چرا که بیتوجهی به این مرحله کل برنامهریزی را به هم میریزد.
اگر میخواهیم به تناسب اندام برسیم تا زمانی که وضعیت و شرایطی که الان در آن هستیم را شناسایی نکردهایم نباید سراغ برنامهریزی برویم.
اگر من بدون اینکه وضعیت الان کسبوکارم را بدانم، برای آن برنامهریزی کنم، قطعا یا شکست میخورم یا به نتایج مطلوبم نمیرسم.
این موضوع در هر کار دیگری هم صدق میکند، اگر میخواهید برنامهریزی کنید از پلهی اول شروع به حرکت کنید.
تمرین:
برای داشتن یک برنامه جدی و اصولی باید وضعیت الان را شناسایی کنید، بنابراین در بالای کاغذ یا دفترتان بنویسید شناسایی وضعیت موجود و کامل وضعیت فعلیتان را بنویسید.
اگر اطلاعات مورد نیاز الان در اختیارتان نیست نباید بروید سراغ مرحله دوم، باید به جمعآوری اطلاعات بپردازید.
قدم دوم، شناسایی هدف
قدم بعدی کاریست که اکثر ما به اشتباه به عنوان قدم اول میروین سراغش و آن هدفی است که با برنامهریزی میخواهیم به آن برسیم؛ به عنوان مثال(همان مثالهایی که در بالا هم مطرح شد) وزن کم کردن(مثلا ده کیلو) یا رشد نرخ تبدیل مشتری به خریدار و…
خیلی از ما نمیدانیم که چطور باید هدفگذاری کنیم و به صورت نادرست برای خودمان هدف تعیین میکنیم، مثلا میگوییم میخواهم به تناسب اندام برسم درحالیکه این یک نمونه برای اهداف نادرست است، چراکه هر کسی ممکن است برداشت متفاوتی از این هدف داشته باشد، شاید برای یکی این حرف به معنی اضافه شدن وزن باشد اما از دید کس دیگری کاهش وزن یا حتی سیکس پک درآوردن باشد.
از ویژگیهای هدف میتوان به قابل اندازهگیری بودن، شفاف و واضح بودن و وجود یک بازه زمانی مشخص اشاره کرد؛ البته ویژگی قابل دسترس بودن را هم باید در نظر بگیریم؛ مثلا: میخواهم ده کیلو تا تاریخ … وزن کم کنم.
قدم سوم، شناسایی کارهایی که باید انجام دهیم.
در این مرحله باید تمام کارهایی که ما را از نقطه آ (جایگاه و وضعیت فعلی) به نقطه ب (نقطه هدف) میرساند را بررسی و یادداشت کنیم. همه این کار را انجام نمیدهند و به همین خاطر هم هست که همه موفق نمیشوند.
در همین مثال کاهش وزن، باید بررسی کنیم در این مرحله چه کارهایی برای رسیدن به این هدف باید انجام دهیم؟
برای مثال لیست کارهایی که برای رسیدن به این هدفی که مد نظر دارم باید انجام دهم از این قرار است:
- ورزش روزانه برای سوزاندن کالری بیشتر
- رژیم غذایی متناسب با این هدفم (برای مثال دوری کردن از غذاهای سرخ شده یا عدم مصرف شکلات یا غیره)
- نوشیدن آب بیشتر
و…
توجه داشته باشید که همهی این کارهایی که در لیست اقدام ما بود را باید ثبت و ضبط کنیم؛ نه فقط برای این مثال بلکه برای هر هدف دیگری باید این لیست را تهیه کنیم و سپس آنها را ثبت کنیم؛ مثلا تعداد لیوانهای آب یا نوع غذای مصرفی و ورزش.
رعایت این نکات ساده است که تفاوت ایجاد میکند.
قدم چهارم، ارزیابی
حالا که اقدام هایمان را مشخص کرده و اجرا میکنیم باید روند حرکتمان را ارزیابی کنیم، بنابراین به شاخصهایی برای ارزیابی نیاز داریم، این شاخصها هم باید در برنامهتان مشخص و مکتوب شوند، این نکات از مهمترین نکات و ویژگیهای برنامهریزی هستند بنابراین باید اعمال شوند.
باید برای خودمان شاخص، چارچوب و استاندارهایی مشخص کنیم و هر هفته یا هر دو هفته یکبار خودمان را براساس آن شاخصها و استاندارها ارزیابی کنیم تا ببینیم آیا در مسیر درست به صورت درست حرکت میکنیم یا نه.
در مقالات قبلی اشاره کردیم که اگر میخواهید پول بیشتری پسانداز کنید باید هر هزار تومانی که خرج میکنید را بنویسید، یا اگر میخواهید لاغرتر شوید باید هر غذایی که میخورید و هر ورزشی که میکنید را یادداشت کنید تا بعدا با استفاده از این یادداشتها خودتان را ارزیابی کنید، این روش را به شدت میپسندم و بسیار روش قدرتمندی است.
قدم پنجم، اگر آنگاه، اصلاح
قدم بعدی این است که کمی آینده نگر باشیم و موقع نوشتن برنامه به احتمالات توجه کنیم، یعنی اگر این اتفاق افتاد آنگاه این کار را انجام میدهم؛ این به این معنی نیست که اگر زمان و منابع کافی در اختیار نداشتیم اهدافتان را کوچکتر میکنیم، بلکه باید برای اتفاقات غیرمنتظره یک دید کلی داشته باشید تا بدانید که اگر همه چیز خوب پیش نرفت به جای ناامیدی چکار باید کرد.
این به معنی آماده شدن برای شکست نیست، به این معنیست که از آنجا که احتمالا همه چیز بر وفق مراد ما پیش نخواهد رفت باید برای موانع و شکستهای احتمالی چه چارهای اندیشید تا احتمال موفقیت ما در بالاترین حد قرار بگیرد؟
باز هم تکرار میکنم همهی کسانی که این مقاله را میخوانند این نکاتی که گفتم را اجرا نمیکنند و به همین دلیل است که همه نتیجه نمیگیرند؛ شاید به نظر کارهای سادهای بیایند اما بدانید کاری که انجام دادنش راحت است انجام ندادنش نیز راحت است، این را یکی از بهترین سخنرانان جهان یعنی جیم ران میگوید، بنابراین مواظب باشید گول راحتیشان را نخورید.
در این آموزش ، پنج ویژگی اصلی یک برنامه ریزی موفق را برایتان توضیح دادم.
در مقالات بعدی در مورد مرحله اقدام، بیشتر صحبت میکنیم؛ اینکه چطور به برنامهمان پایبند بمانیم و با قدمهای روزانه تکههای پازل موفقیتمان را در کنار هم قرار دهیم و به موفقیت مد نظرمان برسیم.
حتما نظراتتان را با من به اشتراک بگذارید و اگر سوالی دارید در پایین همین صفحه بپرسید تا جوابتان را بدهیم.
امیدوارم که دانا و عملگرا باشید.
ارادتمند شما فرات حسن پور
منابع مورد استفاده
قسمت کوچکی از این مقاله بهینه سازی مطالب کتاب اثرمرکب (نویسنده: دارن هاردی) و قدرت برنامهریزی (نویسنده: برایان تریسی) بود.
این مقاله برای من مفید بود
1+ 2 نفر این مقاله را پسندیده