مکتب شناسی در سینما و تئاتر چیست؟ در این نوشتار انواع مکاتب را در تاریخ سینما و تئاتر بررسی میکنیم.
بیشتر بخوانید: راه های ورود به عرصه بازیگری
رئالیسم: واقع گرایی (Realism)
هنرمندان رئالیست می کوشند تا اتفاقات به طور کامل طبیعی نشان دهند و به بازی تبدیل نشود.
سورئالیسم: آن سوی حقیقت (Surrealism)
سورئالیسم به معنای آن سوی حقیقت یا به اصطلاح خیالی است.
زیگموند فروید یکی از بنیان گذاران اصلی این سبک دانست.
دادائیسم: مسخرگی و سرگرمی (Dadaism)
جنگ جهانی اول و وقوع کشتار و ویرانی های بسیار، تکان عمیقی به نفسانیات اروپاییان وارد آمد. یکی از این واکنش ها مربوط به برخی از هنرمندان آلمانی به این آشفتگی، پی ریزی جنبش دادا بود. که چون جهان فاقد معنا است، فقط یک هنر بی معنا می تواند واکنش درستی نسبت به آن باشد.
آنها میکوشیدند تا با از بین بردن تمام معیارهای سنتی هنر به بورژوازی بقبولانند که دنیا به چه اندازه زشت است.
رومانتیسم: شاعرانه (Romanticism)
این جنبش که در اوایل سده هجدهم شکل گرفت.
نکته اصلی که در این سبک نمایش بسیار مورد توجه و تاکید قرار گرفته این است که احساسات نسبت به منطق، اهمیت بیشتری دارد. بنابراین، نمایش نامه نویس های این سبک، ترجیح می دهند همه چیز را آنطور که آرزو دارند، به همه نشان دهند.
اکسپرسیونیسم: درون آزمایی (Expressionism)
این اطلاح اولین بار در نقاشی به کار رفت.
هدف اکسپرسیونیست بیان تصورات، احساسات و رویاها بود. همین رویکرد نیز در تئاتر آلمان سال های بلافصل پیش از جنگ جهانی اول رواج یافت.
شیوهها و مضمونهایی که این نوع نمایشها اغلب تکان دهنده و پر تضاد بود. نمایشنامهنویسان اکسپرسیونیست، که نظرگاهشان در درجه نخست ذهنی بود، غالبا فقط به شخصیت اصلی بها میدادند.
از این سبک نمایشی، برای بیان احساسات ، تصورات و رویا ها و حالات درونی به صورت تکان دهنده و متضاد استفاده می شود.
تئاتر پوچی: تئاتر ابزورد یا نمایش بی معنی (Absurd)
تئاتر پوچی هیچگاه به عنوان مکتبی واحد به وجود نیامد، بلکه مرکب از گروهی نمایشنامهنویس بود که کم و بیش درزمان واحدی ظهور یافتند و تقریبا دیدگاه مشابهی نسبت به زندگی داشتند. آنچه به این گروه اهمیت میبخشد، نظر بدبینانه آنها نسبت به هستی نبود که در نمایشنامههای اوریپید نیز واضح است.
سمبولیسم: نمادگرایی (Symbolim)
هنرمندان سمبولیست معتقد بودند که تئاتر رئالیستی بر ماوراءالطبیعه چشم پوشیده و لذا نگرشی یک بعدی از انسان به دست میدهد.
امپرسیونیسم: احساس (Impressionnisme)
سبک امپرسیونیسم در واقع تمرکز کلیتری بر احساسات انسان دارد بگونهای که تمام نمایش از شخصیتهای مبهم و مخدوش به همراه اندیشههای القایشان تشکیل شده است.
امپرسیونیسم توسط آنتوان چخوف ابداع شد.
فرمالیسم: شکلگرایی (Formalism)
در این مکتب به فرم کار اهمیت بیشتری داده میشود و در درجه اول فرم کار و در درجات بعد بقیه موارد مورد اهمیت است.
ویژگیهای سبک فرمالیستی عبارتند از:
- حذف زبان
- کوچک شدن تئاتر (بازی، میزانسن و..)
- گنگی
- انتظار از بیان
تئاتر اپیک: نمایش روایتی، ارسطویی (Epic Theatre)
نمایشی که دو جنگ خاص یا اهداف سیاسی خاص اساس آن باشد، اپیک تئاتر گفته میشود.
عدم ارتباط حسی بین مخاطب، اجرای روایت داستان به جای وقوع داستان یا قطع کردن نمایش در جاهایی که امکان رابطه و پیوند حسی نمایشنامه و مخاطب وجود دارد از ویژگیهای این سبک است که بسیار نزدیک به نمایش تعزیه در ایران میباشد و ابداع آن توسط برتولت برشت (نمایشنامه نویس آلمانی) با الهام از تعزیه انجام گرفت.
ناتورالیسم: طبیعت گرایی (Naturalism)
این سبک در پایان سده نوزدهم میلادی ابداع شد و از نظر فلسفه به قدرت کامل و محض طبیعت که نظم بی نظیری داشته باشد گفته می شود مانند بازگشت زندگی انسان ها به طبیعت در روند نمایش و …
مدرنیسم: امروزی (Modernism)
سبک مدرنیسم در واقع به معنی گرایش فکری و رفتاری به پدیدههای فرهنگی امروزی و پیشرفته و پس زدن سنتهای قدیمی انسان است.
دنیای مدرنیسم و پست مدرن بسیار گسترده و نامحدود است و ترکیبیست از جریانهای متفاوت هنری، اقتصادی، فرهنگی و … به همین دلیل تعریف درستی از آن در دسترس نیست.
کمدی کلاسیک: طنز کهن (Classic comedy)
در ظاهر، هدف کمدی، خنده است اما در باطن آن، مسائل جدیتری (نقصهای جامعه) مطرح میشود که کمتر کسی به آن توجه میکند.
شخصیتهای کمدی معمولاً انسانهایی از قشر پایین جامعه هستند که دچار درگیریهای بزرگ و کوچکی میشوند و با ظرافتهای کارگردانی در نمایشنامه، صحنههای طنزی را تشکیل میدهند.
اما کمدی کلاسیک قوانین رسمیتری با خود به همراه دارد که از جمله آنها میتوان به طنزهای عقل پسند و عمیق و همینطور حرکات حساب شده بازیگران، اشاره کرد.
کمدی رمانتیک: کمدی عاشقانه (Romantic comedy)
در این نوع کمدی، روند نمایش با تمرکز بیشتر بر روی موضوع عشق جلو می رود و با آن به صورت خندهدار یا سبکسرانه رفتار میکند.
می توان گفت در این سبک، ساختارهای اساسی کمدی کلاسیک کمتر مورد استفاده قرار میگیرد.
از نمونههای بارز این سبک میشود به آثار ویلیام شکسپیر (طوفان،حکایت زمستان و…) اشاره کرد.
این سبک در سده پانزده و شانزده میلادی شکل گرفت.
در این مقاله در مورد مکتب شناسی در تئاتر و سینما مطالبی بیان شد.
این مقاله برای من مفید بود
1+ 4 نفر این مقاله را پسندیده
یک نظر برای “مکتب شناسی در سینما و تئاتر”
سلام. مطلب آموزنده جالبی بود. ولی انصافا چقد کلمات سخت داشت