جنگ سرد و دوره تنش جهانی، رقابت نظامی بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بود که از پایان جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه 1990 ادامه یافت. اصطلاح “سرد” به این واقعیت اشاره دارد که درگیری نظامی مستقیم وجود نداشته است. بلکه بین دو ابرقدرت، وضعیت دائمی رقابت سیاسی و اقتصادی است.
بیشتر بخوانید: علم تاریخ چیست؟
ریشههای جنگ سرد
ریشههای جنگ سرد به پایان جنگ جهانی دوم باز میگردد، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی به یک قدرت بزرگ جهانی تبدیل شد. ایالات متحده که از جنگ به عنوان یک ابرقدرت جهانی بیرون آمده بود، کمونیسم را تهدیدی برای ارزشهای دموکراتیک و نظام اقتصادی سرمایهداری خود میدانست. از سوی دیگر، اتحاد جماهیر شوروی سرمایهداری را به عنوان یک سیستم استثمارگر مینگریست که کارگران را سرکوب میکند و نابرابری را تداوم میبخشد.
تقسیم کشورها در دوره جنگ سرد
یکی از عادیترین نتایج جنگ سرد، تقسیم کشورهای جهان به دو بخش بود که یکی طرفدار آمریکا و دیگری طرفدار شوروی بودند. مهمترین این اتفاقات تقسیم آلمان شکستخورده و اشغالشده به دو بخش آلمان شرقی و آلمان غربی بود.
تقسیم آلمان به آلمان شرقی و غربی
قدرتهای پیروز در جنگ جهانی دوم، گویی سوگند یاد کرده بودند که اجازه ندهند بار دیگر آلمان به یک قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی تبدیل شود. چرا که از به وجود آمدن یک آلمان نازی دیگر وحشت داشتند.
شرق آلمان در اختیار نیروهای اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفته بود و بخش غربی و بزرگتر آن، میان ایالات متحده آمریکا، انگلستان و فرانسه تقسیم شده بود.
اما به زودی قدرتهای غربی دریافتند که برای مقابله با نفوذ فزاینده سیاسی و نظامی شوروی، به یک آلمان غربی قدرتمند از نظر اقتصادی و سیاسی نیاز دارند. همچنین اتحاد جماهیر شوروی نیز احساس خطر کرد و دانست که به یک متحد آلمانی قوی در شرق نیازمند است.
بههمین دلیل، نخستین رویداد مهم جنگ سرد، تقسیم آلمان به دو کشور مجزا در اکتبر ۱۹۴۷ بود: آلمان غربی، همسو با اروپای غربی و مورد حمایت ایالات متحده، و آلمان شرقی، همسو با اروپای شرقی و مورد حمایت اتحاد جماهیر شوروی.
برلین پایتخت آلمان نیز به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد و دیواری بزرگ میان آنها ساخته شد، تا بسیاری از خانوادهها از یکدیگر جدا شوند.
این تقسیم زمینه را برای چندین دهه تنش بین شرق و غرب آماده کرد.
تقسیم کره به کره شمالی و کره جنوبی
کره در جنگ جهانی دوم توسط نیروهای ژاپن اشغال شده بود. پس از جنگ و شکست ژاپن و خروج آنها از کره، شوروی و آمریکا با توافق یکدیگر، قیمومیت این سرزمین را برعهده گرفتند تا بعد این سرزمین را به دولت موقت کرهای تحویل دهند. مناطق بالای مدار ۳۸ درجه تحت قیمومیت شوروی و مناطق پایین این مدار تحت قیمومیت آمریکا بود.
اما تحریکات این دو ابرقدرت موجب شد دو دولت مجزا در این سرزمین شکل بگیرد، دولت کمونیستی و طرفدار شوروی در شمال و دولت طرفدار آمریکا و غربیها در جنوب. این تحریکات حتی دو کشور را در سال ۱۹۵۰ به جنگ کشاند که نتیجه آن جدایی دو کره حتی تا به امروز است.
چنین تقسیماتی در کشورهایی مانند ویتنام و حتی یمن در منطقه خاور میانه و شبه جزیره عربستان، نیز رخ داد.
در بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای عربی و اسلامی نیز، گروهها و احزاب کمونیست شکل گرفتند که بسیاری از آنها دارای مشی مسلحانه هم بودند. این احزاب و تحرکات آنها تأثیرات عمیق و بعضا مخربی روی سیاست کشورهای مستقل میگذاشت. در بسیاری از کشورها جنگها و شورشهای داخلی به وجود آمد که هر یک از طرفهای درگیر، به شوروی یا آمریکا متصل بودند.
جنگ ویتنام
اما بزرگترین بحرانی که این دو ابرقدرت در حال رقابت در جنگ سرد به وجود آوردند، جنگ ویتنام در دهه ۱۹۶۰ میلادی بود. کشور آسیایی ویتنام که در منطقه هندوچین قرار گرفته، توسط تحریکات دو ابرقدرت همانند آلمان، کره و یمن به دو بخش تقسیم شده بود: ویتنام شمالی به پایتختی رانگون و در دست طرفداران شوروی، و ویتنام جنوبی به پایتختی سایگون در دست طرفداران آمریکا.
در نبرد بین این دو کشور، آمریکا رأسا مداخله کرد و نیروهای خود را برای دفاع از ویتنام جنوبی که توسط ویتنام شمالی تهدید شده بود فرستاد. ارتش آمریکا در این جنگ مرتکب جنایات زیادی شد و البته به سختی هم شکست خورد. این موضوع بر وجهه آمریکا تأثیر بسیار منفیای گذاشت.
حمله نظامی شوروی به افغانستان
اشتباه آمریکا در ویتنام را شوروی در افغانستان تکرار کرد. این بار در دهه ۱۹۷۰ میلادی. چرا که گویا قرار نیست از وقایع تاریخی کسی درس بگیرد.
در سال ۱۹۷۹، شوروی به افعانستان حمله کرد تا از دولت کمونیستی طرفدار خود حمایت کند و مانع سقوط آن شود.
حمله شوروی به افغانستان هم ضمن ایجاد خسارات بسیار و نابودی زیرساختهای این کشور در حال توسعه، آن را به وادی جنگزدگی و عقبماندگی کشاند و افغانستان از آن پس صحنه انواع درگیریهای قومی و جنگ داخلی شد که نتیجه آن را امروز هم در این کشور و حتی همسایگانش مشاهده میکنیم. شوروی نیز پس از انجام جنایات بسیار، سرانجام در افغانستان شکست خورد و مجبور به عقبنشینی شد.
طرح مارشال و توسعه اقتصادی کشورهای غربی
ایالات متحده آمریکا به خوبی فهمیده بود برای این که کشورهای جنگزده اروپای غربی دچار بحران اقتصادی نشده و به دامان کمونیسم شوروی نیفتند، نیاز به رشد و توسعه اقتصادی دارند. بههمین دلیل با طرح مارشال به این کشورها وامهای بلندمدت داد. نتیجه موفقیتآمیز بود.
کمونیستی شدن چین
چین با رهبری مائو، به یک کشور کمونیستی تبدیل شد و در صف متحدان شوروی قرار گرفت. دولت قبلی چین پکن را از دست داد و فقط به یک جزیره در جنوب چین محدود شد که امروزه تایوان یا چین تایپه نامیده میشود.
بحران موشکی کوبا
یکی دیگر از رویدادهای کلیدی جنگ سرد، بحران موشکی کوبا در سال 1962 بود. اتحاد جماهیر شوروی موشکهای هستهای را در کوبا، تنها 90 مایلی از سواحل آمریکا، نصب کرده بود. رئیسجمهور جان اف کندی خواستار خلع آنها شد و پس از مذاکرات پرتنش با نیکیتا خروشچف، رهبر شوروی، توافقی برای خلع آنها در ازای وعده آمریکا مبنی بر عدم حمله به کوبا حاصل شد.
مسابقه نظامی و تسلیحاتی
در طول جنگ سرد، هر دو طرف درگیر یک مسابقه تسلیحاتی برای توسعه سیستمهای تسلیحاتی قدرتمندتر بودند. ایالات متحده موشکهای بالستیک قاره پیما (ICBMs) با قابلیت حمل کلاهک هستهای در هر نقطه از جهان توسعه داد، در حالی که اتحاد جماهیر شوروی ICBMهای خود و همچنین سیستمهای موشکی پیشرفته مبتنی بر زیردریایی را توسعه داد.
مسابقه فضایی دو ابرقدرت جنگ سرد
دو قدرت برای رقابت با یکدیگر، به زمین و دریا و هوا هم اکتفا نکردند. دامنه رقابت ایشان با یکدیگر به خارج از کره زمین هم کشیده شد، و سایر نقاط منظومه شمسی را نیز آماج رقابت خود قرار دادند.
البته این مسئله سبب پیشرفت علمی بشر نیز شد. یوری گاگارین از شوروی، در سال ۱۹۶۱، با فضاپیمای وستوک-۱ به فضا رفت و ۱۰۸ دقیقه به دور زمین چرخید. در سال ۱۹۶۹، نیل آرمسترانگ و باز آلدرین، در ژوئیه ۱۹۶۹ با فضاپیمای آپولو ۱۱ به ماه رفتند و بر سطح آن گام نهادند.
مأموریتهای فضایی دیگری نیز توسط این دو ابرقدرت انجام شد که بیشتر آنها موفق بودند.
همکاری دو ابرقدرت درگیر در جنگ سرد
با وجود این وضعیت دائمی تنش و رقابت، لحظاتی نیز وجود داشت که شرق و غرب در دوران جنگ سرد با یکدیگر همکاری میکردند. دو طرف برای تأسیس سازمان ملل متحد و همچنین در اکتشافات فضایی با یکدیگر همکاری کردند که این مسئله در مأموریت مشترک آپولو-سایوز آمریکا و شوروی در سال 1975 به اوج خود رسید.
پیمانها و معاهدات
کشورهای غربی برای مقابله با توسعهطلبی شوروی، پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو را به وجود آوردند. کشورهای بلوک شرق نیز به رهبری شوروی، پیمان ورشو را ایجاد کردند. این پیمانهای نظامی نقش مهمی در سیاستهای دو ابرقدرت داشت.
پایان جنگ سرد
جنگ سرد سرانجام در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 پایان یافت، زیرا اتحاد جماهیر شوروی زیر بار فشارهای اقتصادی و سیاسی شروع به فروپاشی کرد. فروپاشی دیوار برلین در سال 1989 پایان نمادین تقسیم شرق و غرب بود و تا سال 1991 اتحاد جماهیر شوروی به کشورهای مستقل جداگانه تجزیه شد.
میراث جنگ سرد و دوره تنش جهانی
جنگ سرد و دوره تنش جهانی، با پایان خود میراثی هم به جا گذاشت که برخی از آنها را بررسی میکنیم.
جنگ در کشورهای جداشده از شوروی
میراث جنگ سرد برای کشورهای تازه استقلال یافته از شوروی، عدم توسعه، عقبماندگی و جنگ بود. به ویژه جنگ دو کشور آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قرهباغ که اکنون هم ادامه دارد. مشابه این اتفاق برای تاجیکستان و قرقیزستان افتاد. بسیاری از این کشورها مانند تاجیکستان و اوکراین درگیر جنگ داخلی شدند.
اتحاد دوباره آلمان
البته پایان جنگ سرد برای آلمان یک اتفاق رویایی بود، زیرا دولت آلمان شرقی منحل شد و دو آلمان دوباره یکی شدند. هرچند این اتفاق برای کره شمالی و جنوبی رخ نداد. دیوار برلین نیز برچیده شد و این شهر، دوباره پایتخت یکپارچه آلمان شد. آلمان پس از این اتفاق، به یک قدرت بزرگ اقتصادی، سیاسی و نظامی در اروپا تبدیل شد، البته به غرب هم وفادار ماند و بازگشت به آلمان نازی دیگر در مخیله بیشینه مردم و دولت این کشور نمیگنجید.
تجزیه کشورهای چکسلواکی و یوگسلاوی و جنگ در بالکان
دو کشور عمدتا اسلاویتبار چکسلواکی و یوگسلاوی که دارای حکومتهای کمونیستی بودند، به ترتیب به دو و هفت کشور جدید تجزیه شدند. در یوگسلاوی پیشین پیش از تجزیه، صربها و بوسنیاییها وارد جنگ شدند و یکی تاریکترین صفحات تاریخ بشر در این جنگ رقم خورد. صربها بسیاری از بوسنیاییها را وحشیانه قتل عام کردند. این جنگ با مداخله ناتو پایان یافت و یوگسلاوی هم تجزیه شد.
تنش میان روسیه و اوکراین
روسیه پس از جدایی از اتحاد شوروی، خود را وارث اصلی این امپراتوری میدانست. بنابراین مدعی حفظ جایگاه این ابرقدرت سابق در جهان بود. اگرچه در مناطقی همچون چچن دچار جنگ داخلی هم شده بود. کشورهای غربی هم نمیخواستند روسیه را به عنوان یک ابرقدرت به رسمیت بشناسند و برای آن حق چندانی قائل نبودند. اما روسیه به دنبال احیای سیاستهای توسعهطلبانه شوروی بود، و نظام تک قطبی آمریکا را برنمیتافت.
تنش روسیه و اوکراین تاریخ بسیار دیرینهای دارد. روسیه در زمانهای بسیار دور بخشی از پادشاهی قدیمی اوکراین به پایتختی کیف بود. روسها و اوکراینیها در واقع از یک نژاد اسلاو بودند که از هم بعدا جدا شدند.
در زمان اتحاد جماهیر شوروی، حکومت مسکو با سیاستهای خاص خود، موجب بروز قحطی و مرگهای جمعی بر اثر گرسنگی در اوکراین شد. زیرا اجازه نمیداد خود مردم اوکراین از تولیدات کشاورزی خود به صورت کامل استفاده کنند.
همچنین روسیه پس از شوروی مدعی تسلط بر شبه جزیره کریمه و برخی از نواحی شرق اوکراین بود. از سوی دیگر، اقلیت روستبار در نواحی شرقی اوکراین زندگی میکردند که پس از استقلال این کشور، در شرایط خوبی قرار نداشتند و مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند. این افراد روستبار از طرفی، از سوی روسیه دائما تحریک به شورش و ایجاد جنگ داخلی علیه دولت اوکراین میشدند.
حمله نظامی روسیه به اوکراین
این زمینههای داخلی و برخی تحریکات از سوی دولتهای غربی عضو ناتو، روسیه را به حمله نظامی به اوکراین در سال ۲۰۲۲ ترغیب کرد که همچنان ادامه دارد و شاهد تبعات شوم آن هستیم.
جمعبندی و نتیجهگیری
در پایان، جنگ سرد دوره رقابت شدید سیاسی و نظامی بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بود که چندین دهه را در بر گرفت. اگرچه هیچ درگیری نظامی مستقیمی بین دو ابرقدرت وجود نداشت، اما رقابت مداوم آنها تأثیرات گستردهای بر سیاست جهانی و روابط بینالملل داشت. با وجود این تنش، لحظاتی از همکاری شرق و غرب نیز در این دوره وجود داشت. در نهایت، این فشارهای اقتصادی و سیاسی بود که منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد و به این دوران تنش جهانی پایان داد.
در این مقاله درباره جنگ سرد و دوره تنش جهانی مطالبی آموختیم. با تشکر از همراهی شما.
این مقاله برای من مفید بود
1+ 0 نفر این مقاله را پسندیده