دیلمیان چه کسانی بودند؟ در این مقاله تاریخی قصد داریم درباره تاریخ دیلمیان مطالبی را بیان کنیم. با ما همراه باشید.
بیشتر بخوانید: علم تاریخ چیست؟
دیلمیان چه کسانی بودند؟
دیلمیان قومی ایرانی تبار بودند که در سرزمینهای کوهستانی گیلان و بخشهایی از مازندران زندگی میکردند.
آنان دارای خویشاوندیهایی با سایر اقوام ایرانی به ویژه مردمان گیل و نیز طبریها بودند که بازماندگان مردم گیل همان گیلکیهای امروز و بازماندگان طبریها همان مردم مازندرانی امروز هستند.
مردمان دیلمی امروزه دیگر در هیئت یک قوم وجود ندارند، (مانند فارس، ترک، لرد، کرد، گیلکی و … .) اما آثاری که از خود در تاریخ و تمدن ایران به ویژه دوران اسلامی به جا گذاشتهاند، همچنان باقی است.
ریشه دیلمیان
ریشه اصلی این قوم نامعلوم است. چندان مشخص نیست که آنان آریایی بودهاند یا این که پیش از ورود آریاییان به فلات ایران و قفقاز، در مناطق شمالی ایران میزیستهاند. در ابتدا در منطقه وسیعی از مناطق کوهستانی گیلان و مازندران و استان اردبیل امروزی تا قفقاز و نواحی جنوبی کشور کنونی ارمنستان و حتی شرق آناتولی زندگی میکردند، ولی بعدها با مهاجرتهای گوناگون و تغییر ترکیب جمعیتی این نواحی، به ارتفاعات گیلان محدود شدند.
ممکن است آنان به قوم کاسپین که زمانی در سراسر سواحل و کوهستانهای جنوب غربی دریای مازندران زندگی میکردهاند، ربط داشته باشند.
یونانیان در زمان اشکانیان نام اِلیمایی به ایشان داده بودند. الیمایی نامی بوده که به ایلامیان ساکن جنوب غربی ایران هم میدادند. اما مورخان، ایلامی بودن دیلمیان را مردود میدانند، و الیمایی خواندن دیلمیان را بی ارتباط به ایلامیان میدانند.
برخی از روایات نیز دیلمیان را از قبایل عرب دانستهاند، ولی روشن است که چنین انتسابی درست نیست و البته چندان معلوم هم نیست به چه انگیزهای دیلمیان را به اعراب ربط میدادهاند.
در نتیجه، با توجه به شواهد و قرائنی که از ازدواجهای قومی بین بومیان و مهاجران در سراسر ایران و در تمام طول تاریخ وجود داشته، میتوان گفت به احتمال زیاد، دیلمیها قومی تک هستهای نبوده و آمیزهای از اقوام مختلف آریایی و دیگر اقوام بودهاند.
زبان دیلمیان
در ادامه این بحث که دیلمیان چه کسانی بودند؟ به زبان ایشان اشاره خواهیم کرد. زبان دیلمی امروز زبانی منقرض شده به شمار میرود. دیلمیان به گویشی از زبانهای ایرانی شاخه شمال غربی سخن میگفتهاند که به گیلکی امروز نزدیک است و با زبانهای گیلکی و مازندرانی و تا حدودی با کردی همخانواده است.
اجتماع و خانواده در میان دیلمیان
از نظر خانوادگی کاملا مردسالار بودهاند. و مردانشان سرور خانواده بوده و کدخدا خوانده میشدهاند.
مذهب دیلمیان
در ابتدای امر، اکثریت دیلمیان پیرو مذهب رسمی ایران در زمان ساسانیان نبودهاند و عقایدی پاگانیستی داشتهاند. اگرچه اقلیت قابل توجهی از آنان زرتشتی شده و آداب و رسوم سایر ایرانیان را پذیرفتند.
برخی از ایشان هم پیرو دیانت مسیحی شده بودهاند.
اما اکثرا افکار پاگانیستی داشتند و از لحاظ مذهبی هم عموما افرادی لاقید بودهاند.
هر چند چندان بعید به نظر نمیرسد در اواخر دوران ساسانی، اکثریت گیلکیهای ساکن دشت و دیلمیان ساکن کوهها، به آیین مزد یسنا یا همان دین زرتشت گرویده باشند.
چنان که مهیار دیلمی، شاعر معروف از آئین زرتشت به اسلام گروید.
اما به تدریج و در قرون اولیه اسلامی، آنان با اسلام شیعه آشنا میشوند. سپس به اسلام شیعه میگروند. در ابتدا زیدی میشوند اما تدریجا به امامیه اثنی عشری متمایل میگردند.
وضع دیلمیان در زمان ساسانیان
دیلمیان چه کسانی بودند؟ و چگونه زندگی میکردند؟ در پاسخ باید گفت، دیلمیان قومی کوهنشین و کشاورز بودند. اما در مقابل بسیار هم جنگجو و سلحشور بودهاند.
دیلمیان در زمان اشکانیان و پیش از آن چندان نقش مهمی در معادلات سیاسی و منطقهای ایران نداشتهاند. بلکه در زمان ساسانیان بود که به دلیل یاغیگریهایشان علیه ساسانیان شهرت یافتند.
برخی مورخان معتقدند سرزمین دیلمیان هیچوقت به تصرف پادشاهان ایرانی در نیامد، اما برخی دیگر معتقدند که ساسانیان سرانجام، آنان را مطیع خود یا حداقل متحدانی مستقل ساختند.
در ابتدا ساسانیان تأسیسات نظامی بزرگی در قزوین برای جلوگیری از حملات دیلمیان و دفع آشوب آنان ساختند، ولی بعدها به تدریج کار به جایی رسید که دیلمیان، متحد پارسیانِ صاحب تاج و تخت ساسانی شدند، وارد ارتش شده، زیر درفش کاویانی قرار گرفته و به نفع شاه میجنگیدند.
مأموریت در یمن
گروهی از دیلمیان در زمان انوشیروان ساسانی مامور فتح یمن شدند. اینان توسط وهرز دیلمی سپاهی تشکیل دادند و به فرمان شاه ساسانی به یمن حمله کردند تا به درخواست یمانیان، آنجا را از زیر سلطه حبشه بیرون بکشند و سیف بن ذی یزن، پادشاه حمیری یمنی را دوباره بر تخت بنشانند. از این زمان، سلطه ایرانیان بر یمن استقرار یافت و حکام ایرانی از تبار دیلمی بر آن سامان حکومت میکردند که به ابناء مشهور شدند، و بعدا اسلام هم آوردند.
روایت اسلام آوردن باذان بن ساسان حاکم ایرانی یمن توسط پیامبر اسلام (ص) مشهور است.
در زمان اسلام
با حمله اعراب مسلمان به ایران، دیلمیان هرگز زیر فرمان اعراب در نیامدند و سرزمینشان توسط اعراب اشغال نشد.
هرگز در دوران امویان و عباسیان مطیع نشدند و همیشه در حال نبرد بودند. به عنوان کافر حربی با ایشان برخورد میشد.
اما به تدریج با اسلام شیعه آشنا شدند.
دیلمیان که توسط اعراب دیالمه خوانده میشدند، با مسلمان شیعه شدن، همچنان به مبارزه با خلافت عباسی ادامه میدهند و با سادات علوی مازندران متحد شده نقش مهمی در به قدرت رسانیدن ایشان اعمال مینمایند.
عصر طلایی دیلمیان و تشکیل حکومتهای قدرتمند
قرن سوم و چهارم هجری به لحاظ سیاسی و تاریخی در ایران اهمیت زیادی دارد، چرا که در این دوره ایرانیان به آرزوی دیرینه خود برای استقلال از اعراب و خلافت عباسی جامه عمل پوشانده و حکومتهای نیمه مستقلی در سراسر ایران تشکیل شد.
این حکومتها به حکومت های متقارن معروف هستند که مهمترین آنها صفاریان، طاهریان و سامانیان در نیمه شرقی ایرانزمین و حکومت های دیلمی مانند آل زیار و آل بویه در نیمه غربی است.
سپس به اوج قدرت خود در تاریخ ایران میرسند و سلسلههای بسیار مهم و سرنوشتساز را در تاریخ ایران تشکیل میدهند، مانند آل زیار و آل بویه.
به جز این دو سلسله، امرا و خاندانهای دیلمی دیگر هم در نقاط دیگر ایران به قدرت میرسند و ایران به خصوص نیمه غربی آن، یکسره ملک دیلمیان میشود.
با تشکیل این سلسلهها، دیلمیان کوه نشین و جنگاور، به خاندانهایی اشرافی مبدل میگردند و نسلی از بازرگانان معتبر، علمای دینی، سرداران بزرگ، دریانوردان و هنرمندان مشهور را به جامعه ایران تقدیم میکنند.
در همین دوران طلایی دیالمه است که خاندانهای بزرگ دیلمی در سرتاسر ایران ساکن شده و مقام و منزلتی فراوان مییابند.
آل زیار
این سلسله، در قرن چهارم هجری، توسط مرداویج زیاری دیلمی تشکیل میشود. او هم مانند اکثر دیلمیان در آن دوره، شیعه زیدی بود. زیاریان سعی داشتند امپراتوری باستانی ایران را احیا کنند.
آل زیار بر گسترهای از گیلان، مازندران، کومش (استان سمنان و بخشهایی از خراسان امروز)، گرگان، ری، اصفهان و حتی خوزستان حکم میراندند.
ابتدا اصفهان را پایتخت کردند ولی به سبب دولت مستعجل بودن، در پایان به پایتختی در ری و گرگان رضایت دادند.
مرداویج سردودمان این سلسله، ابتدا در خدمت امرای سامانی در گرگان بود، ولی چون افکار خود را با آنان مغایر میدید، از اطاعت آنان دست برداشت و برای بنای پادشاهی خود زمینه را آغازیدن گرفت.
مرداویج به فرهنگ و تمدن و سنتهای ایران باستان پیش از اسلام علاقه داشت و قصد نمود تا پایهگذار یک رجعت بزرگ فرهنگی و سیاسی به ایران پیش از اسلام شود، که البته در این راه موفق نبود.
پس از او دیگر افراد خاندان آل زیار به حکومت رسیدند و هرگز از فرزندان مرداویج کسی رنگ تخت سلطنت را ندید.
جانشینان مرداویج تدریجا از سامانیان و آل بویه و بازماندگانشان نیز از ترکان غزنوی و سلجوقی شکست خوردند.
هر چند برخی از مورخان بر این باورند که حکومت آنان دیرتر پایید و اسماعیلیان آخرین ضربه را بر پیکر آنان وارد کردند.
آل بویه
مهمترین سلسله دیلمی هستند که در قرن چهارم هجری از گیلان برخاستند اما سراسر نیمه غربی ایران را به تسلط خود درآوردند. آنها شهرهای اصفهان، ری، شیراز و حتی بغداد را به دست آوردند و خلافت عباسی را مطیع خود ساختند. به همین جهت در تاریخ ایران اهمیت زیاری دارند.
آل بویه حکومت را میان فرزندان و امرای خود تقسیم کردند.
آل بویه فارس، شیراز را را پایتخت خود قرار داده و اقدامات و توسعه مهمی در این شهر انجام دادند.
سلسله آل بویه اول توسط سه برادر افسانهای و تاریخی ایران، به نامهای علی، حسن و احمد که پسران بویه بودند، تأسیس شد. برخی منابع، بویه را از نسل پادشاهان ساسانی میدانند.
علی، ملقب به عمادالدوله، حسن، مسمی به رکنالدوله و احمد نیز نامی به معزالدوله دیلمی بودند. آنان در ابتدا از خدمتگزاران مرداویج زیاری بودند، اما پس از به قتل رسیدن مرداویج، راه استقلال در پیش گرفتند.
اینان حکومت آل بویه را در نقاط مختلف به فرزندانشان واگذار میکردند.
مهمترین پادشاه دیلمی، عَضُد الدوله دیلمی، فرزند حسن رکن الدوله و ملقب به فناخسرو بود که در بغداد به دنیا آمد، و توسط عمویش عمادالدوله علی، به حکومت شیراز و فارس رسید.
البته پدرش حسن رکن الدوله هنوز زنده بود و لقب امیرالامرایی داشت. عضدالدوله به عنوان نایب السلطنه از سوی پدرش بود، اما حکومت شیراز و فارس عملا در دستان او بود.
او دورانی از ثبات و رشد و پیشرفت سیاسی و فرهنگی را برای ایران دیلمی به ارمغان آورد. شیراز را آباد کرد و بناهای زیادی در آن تأسیس نمود.
مذهب و فرهنگ آل بویه
آل بویه در آغاز مانند اکثر دیلمیان شیعه زیدی بودند ولی سپس به شیعه امامیه گرویدند. مذهب شیعه را رسمیت دادند و در گسترش شعائر آن کوشش نمودند. در زمان آنان بود که مراسم عزاداری ماه محرم و عاشورا به شکل کنونی درآمد و دستهجات عزاداری برای امام حسین (ع) شکل گرفت.
همچنین آل بویه با غیر شیعهها مانند اهل سنت و نیز ززتشتیان، از در تساهل و مسالمت در میآمدند و اهل فتنهانگیزی مذهبی نبودند.
مدارای مذهبی آنان تا حدی بود که مسیحیان و یهودیان میتوانستند در دستگاه حکومتی آنان دارای مقام و منصب گردند.
آل بویه همچنین در حفظ فرهنگ سنتهای ایرانی نیز کوشش زیادی داشتند و جشنهای نوروز و مهرگان را پاس میداشتند، یا حداقل مانع برگزاری آنها نمیشدند.
ایشان همچنین زمینههایی را برای پیشرفت ادبیات پارسی و عربی، علوم نجوم و پزشکی و نیز ریاضیات فراهم نمودند.
به نظر میرسد آل بویه به خوبی از این موضوع آگاه بودهاند که برای به دست آوردن مشروعیت سیاسی و مقبولیت عام در میان ایرانیان، بایستی هر دو گفتمان ایرانی و شیعی را در فرهنگ حاکمیتی خود حفظ کرده و رونق ببخشند و نباید یکی را فدای دیگری کنند.
آل کاکویه
آل کاکویه سلسله دیگری از دیلمیان بودند که کمی بعدتر و در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری شکل گرفتند. آنان در ابتدا از حامیان و ملازمان آل بویه بودند ولی به تدریج از آنان استقلال پیدا کردند.
شعبههایی از آنان در یزد، همدان و اصفهان شکل گرفت.
اما در پایان توسط ترکان سلجوقی محدود و مطیع شدند.
در یزد نهایتا آنان به اتابکانی برای حکمرانان سلجوقی مبدل شدند. اگر چه پیش از آن، چنان در آبادانی یزد کوشیده بودند که شبیه شیراز عهد عضد الدوله دیلمی شده بود.
سردودمان کاکوئیان، رستم دشمن زیار میباشد. او پسر مرزبان و مکنی به ابوالعباس نیز بود. برخی پدر او مرزبان را همان مولف کتاب مشهور مرزبان نامه دانستهاند اما در این مورد تردید وجود دارد.
افول دیلمیان
قدرت و منزلت و دوران طلایی دیالمه دیری نپایید و آفتاب بخت و اقبال آنان غروب کرد. نفوذ مردمان ترک آسیای میانه که ابتدا در سلسلههای شرقی ایران مثل سامانیان نفوذ کرده بودند، به نیمه غربی ایران هم کشیده شد.
با ظهور سلسلههای ترک مانند غزنوی و سلجوقی، دوران دیگری در ایران آغاز شد و دیلمیان سیادت سیاسی و هژمونی خود را بر سرزمین ایران از دست دادند.
سلطان محمود غزنوی، هم سامانیان و هم دیلمیان را شکست داد و قلمروشان را متصرف شد. آخرین پادشاه آل بویه، مجدالدوله دیلمی، پایتخت خود، ری را واگذار کرد و تسلیم سلطان محمود شد.
پس از آن، خاندانهای مهم دیلمی که در اقصی نقاط ایران و عراق و سایر ممالک اسلامی مستقر بودند، به تجارت، علم و هنر پرداختند و دخالت چندانی در سیاست و نظام نداشتند. در سرزمین اصلی خود نیز به همان شیوه زندگی آبا و اجدادی خویش ادامه میدادند، تا آن که آن واقعه شوم اتفاق افتاد.
سرانجام و در پایانی تلخ، در قرن هشتم هجری، گروهی موسوم به کیاییان، در گیلان، بخش بزرگی از دیالمه را قتل عام کردند و باقیمانده دیلمیها، تدریجا در میان مردم گیلکی حل شدند.
بیش از یک قرن بعد از این غروب تلخ، صفویان در ناحیه نزدیک به آنان یعنی تبریز برخواستند و بار دیگر مذهب شیعه را مذهب رسمی ایران کردند.
بازماندگان
با وقایعی که برای دیلمیان رخ داد، اثر چندانی از آنان باقی نماند و بین گیلکیها پخش و حل شدند، اما هنوز گروههای اندکی از آنان در بخشهایی از گیلان زندگی میکنند.
همچنین در سراسر ایران و سایر کشورها خاندانهایی هستند که خود را به دیلمیان منتسب میکنند.
چنین افرادی چه در قالب خاندان و چه در قالب ایلات، به ویژه در استانهای فارس، کهگیلویه و لرستان حضور قابل توجهی دارند، اگرچه الان یا فارسی زبان هستند یا به زبان لری سخن میگویند.
یکی از مشهورترین این افراد، روزبهان بقلی شیرازی است، که از عرفای بنام به شمار میرود. او از بازماندگان خاندانهای دیلمی در فسا بود، و به مناسبت سبزی فروش بودن، به بقلی شهرت یافته است. نوادگان و منسوبان او همچنان در سراسر استان فارس زندگی میکنند.
همچنین، طایفه لر دشمن زیاری را از نسل آل کاکویه میدانند. و اطلاق عنوان دشمن زیاری به آنان برای این است که دشمنان آل زیار بودهاند.
طایفه دیگری به نام زیار در لرستان و ایلام زندگی میکنند که بنا به تاریخ شفاهی، خود را از نسل مرداویج زیاری میدانند.
همچنین بنای شهر بندر دیلم در استان بوشهر، به دیلمیان نسبت داده میشود.
یمن
همانطور که گفته شد، در زمان انوشیروان ساسانی، گروهی از دیلمیان را مأمور بازپسگیری این کشور از سپاه حبشی کردند. در تاریخ آمده است که این سپاه، از زندانیان دیلمی تشکیل شده بود که آنان را برای این ماموریت فرستادند، زیرا انوشیروان با مشورت بزرگان حکومتش به این نتیجه رسید که بهتر است بدنه اصلی ارتش خود را درگیر این جنگ و تبعات آن نکند و از محکومان دیلمی به جای ارتش استفاده کند.
در یمن هنوز خاندانهایی هستند که معتقدند اصالت دیلمی دارند. حتی برخی از آنان دارای نام خانوادگی الدیلمی هستند. اینان در حال حاضر عربزبان و شیعه زیدی میباشند.
شیعه زیدی شدن یمنیها، دارای ارتباط مستقیم با تاریخ قوم دیلمی است، زیرا دیلمیان پس از اسلام نیز مهاجرت به یمن را ادامه دادند و در میان آنها علمای زیدیه نیز وجود داشتند.
اگر چه یمنیها از مدتها قبل به زیدیه پیوسته بودند، اما ارتباطات فرهنگی و مذهبی میان اعراب یمن زیدی و دیلمیان شکل گرفت.
ابوالفتح ناصر الدیلمی یکی از شخصیتهای تاریخی مشهوری است که مردم یمن را به شیعه زیدی دعوت نمود. او قیام مسلحانهای ترتیب داد، شهر صعده را هم تسخیر کرد اما سرانجام شکست خورد و کشته شد.
مشهورترین اشخاص غیر سیاسی دیلمی یا دیلمیتبار
سلار دیلمی عالم شیعی که از شاگردان شیخ مفید بوده است.
شیخ صدوق پسر، ملقب به ابن بابُوَیه، عالم و محدث برجسته شیعه، از سوی مادر دیلمی بوده است.
روزبهان بقلی شیرازی عارف و صوفی نامی قرن ششم هجری
فیروز بن روزبهان، خطاط و کاتب معروف شیرازی در دوره صفویه از نسل شیخ روزبهان بقلی شیرازی
محمود بن اسماعیل روزبهان، کاتب قرآن کریم، در عصر صفوی، از نسل شیخ روزبهان بقلی شیرازی
در این مقاله در رابطه با این که دیلمیان چه کسانی بودند و چه ناثیری در تاریخ ایران گذاشتند، مباحثی را مطرح کردیم. با تشکر از مطالعه شما.
این مقاله برای من مفید بود
1+ 3 نفر این مقاله را پسندیده